یه جوری داغونم.

که پناه بردم به قانون مدنی خوندن!

فک کنین؟

کار از حافظ و سعدی و بیدل گذشته .

و فک کنم این صحنه بی بدیل ترین صحنه تاریخ باشه که یه روز یببینین یه دختر چشم تو چشم ماده ۱۹۰ داره زار میزنه!

.شرایط صحت عقد!

گاهی لازمه صدای شکستن زانوهاتو از ته قلبت بشنوی تا بفهمی هیچ کس هیچ وقت  هیچ آدم عادی و غیر معصومی !قرار نیس واسه درست کردن این شرایط داغونت بیاد!یا بهتربگم هیچ کس قرار نیس دستتو بگیره و بلندت کنه!یا نه حتی !حتی تر!مراعات کنه و از روی نعش بیجونت رد نشه لااقل و جای کفشاشو روی قفسه سینه ات حک نکنه !اما تو هنوز زنده ای و نفس میکشی!

و اگه این حال خراب یه نتیجه داشته باشه و اون آشتی کردن من با کتابای قانونم باشه .معامله ی خوبیه!خیلی خوب!

سر درد چی میگه؟

گر شوق به دریا زدنم نیست!

قدم بزن!همه شهر را!به پای ...خودت!

به چه جرمی دگر از من سر انتقام داری؟؟موقت

یه ,باشه ,روی ,چشم ,صحنه ,تو ,قرار نیس ,هیچ کس ,کفشاشو روی ,روی قفسه ,قفسه سینه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ببین تی وی کابینت و کمد دیواری vakil آموزش خیاطی و طراحی لباس مقتدری مشاوره تلفنی معافیت پزشکی لبیک یا علی النقی ✔ الگوی ِمقاومت Someone وبلاگ بارونی آ خدا ( وب مهربانی )