عاشقانه هامونو مثل یه قصه بنویس
خوندنش با دل و جون سطر به سطرش بامن !
+قشنگه این تیتراژه !
.
میگن داستانت پیچیده است!
من پیچیده ننوشتم.
شما پیچیده خوووندییییین!
رها کنین خودتونو .
داستانم فقط از منطق محض پیروی نمیکرد .نیازی نبود ذهن خودتونو درگیر این کنین که حتما یه دلیل دووور منطقی برای اتفاقات پیدا کنین!
+حالم خوش نبود والا مییییکوووبیدم تو دهنشووون!ایراد پی رنگ و فلان و بیسار هم بره به جهنمممم!
استاد میگه اگه بخوای با نقد اینطوریبرخورد کنی .بهتره داستاناتو تو دفترچه خاطراتت بنویسی و یه قفل گنده بزنی روش .!
البته اینو به من نگفت به یکی از بچه ها گفت !
ولی !بر این حال و روز ذهنی من قشنگ صدق میکنه!
.
رنج فراق هست و امید وصال نیست.
!
هزیان های یک مریض تب کرده که به اصرار مامانش راهی کلاس داستان نویسی شده امروز !
درباره این سایت